کنار پنجرهای رو به نیمه شب
آواز گنگ عابری را میشنوم
که لحن او، به طور عجیبی، بارانیست
چه فرق میکند که از کدام نقطهی جهان میآید
یا راهی کدام خانه در کدام خیابان است
شبانهای که میخواند
با بوی خاک گمشده همراهست
آن پنجرهی رو به نیمه شب را میبندم
آوازهای گمشده آغاز میشوند.
عسگر آهنین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر