شعر سهیلا عزیزی

شعر



ز تاق تا جفت
شرط می بندم به درخت
به این اگر برسم به آن نمی رسم
این راه را گردن ِ آن راه می اندازم و ادامه می دهم
سر در چه لجاجتی دارم
که پرده بر آسمان کشیده ام
کی وقت کنم که نباشم
چوب سیگارم را کی عوض کنم
تو را کی توی خلسه ی سبز ِ توتون ها بار بزنم
و خود را در خمارت آنقدر بکشم تا دود شوم
اینجا آنسوی آنجاست
نه ترک می کنم نه آغاز
نامه ای بی مقصد
در به در ِ حافظه تا در
کی وقت کنم ببینم فرصتی را که گذشت
کی آشتی کنم با خودم
کی آزاد می شوی تا برگردم ؟

سهیلا عزیزی




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر