اشکی که می چکد از رخسار
شور آبی نیست
شراب وجود است
شرابی شیرین
وقتی که می چکد
از باده ی رنج و درد , سرمست
عصاره ی غم از وجود , زدوده
در پیاله ی رهایی , سرازیر
و بار غم و اندوه
گسترده بر وجود
در مرداب فراموشی , مدفون
اشکی که می چکد از رخسار
شور آبی نیست
شراب وجود است
شرابی شیرین
ثریا پاستور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر