شعر پری عیسی زاده

شعر


دلم گرفت از این شب بی سحر خاموش

فضای سینه از هق هق گریه ها لبریز

کوچه ها خالی, خانه ها سیاه و درد آلود

آذین هر گذر, جوانی به چوبه دار

ساکنین این دیار, مبهوت

قفل سکوت بر لبها, به پایها زنجیر 

آفتاب ای دریغ دیریست 

از آسمان شهر ما کوچیدست

و دست ما به خدا نمیرسد, افسوس

پری عیسی زاده




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر